امروزه در پرتو مطالعات میانرشتهای میتوان به درک و خوانش متفاوتی از متون ادبی دست یافت و از آنها لذتی دوچندان برد. مقالۀ حاضر با بهرهگیری از چنین رویکردی، با استفاده از نظریۀ جُرمشناسانۀ «پنجرۀ شکسته»، برخی حکایتها و ضربالمثلهای ادبیات فارسی را بازخوانی کرده است. این نظریه میگوید: اگر جلوی ناهنجاریها ...
بیشتر
امروزه در پرتو مطالعات میانرشتهای میتوان به درک و خوانش متفاوتی از متون ادبی دست یافت و از آنها لذتی دوچندان برد. مقالۀ حاضر با بهرهگیری از چنین رویکردی، با استفاده از نظریۀ جُرمشناسانۀ «پنجرۀ شکسته»، برخی حکایتها و ضربالمثلهای ادبیات فارسی را بازخوانی کرده است. این نظریه میگوید: اگر جلوی ناهنجاریها و جرمهای کوچک گرفته نشود، جرمهای بزرگ به وقوع خواهد پیوست. در مقدمه نحوۀ شکلگیری این نظریه و محتوای آن بیان شده، سپس نمونههای قابل انطباق با این نظریه از برخی متون مهم ادب فارسی، شامل ضربالمثلها و حکایتها ذکر گردیده است. پرهیزدادن افراد از انجام خطاها یا جرمهای کوچک، به خاطر ترس از عادیشدن آنها بر اثر تکرار است، زیرا تکرار، اکثر امور را نزد انسان، عادی و طبیعی جلوه میدهد. از این رو نه تنها در آثار تعلیمی و اجتماعی، بلکه در اغلب متون، از جمله متون عرفانی و رسالههای مذهبی نیز میتوان چنین سختگیریهایی را، در برابر خطاهای کوچک مشاهده کرد. این مقاله با استفاده از روش پژوهش اسنادی و کیفی نوشته شده است: ابتدا نظریۀ پنجرۀ شکسته معرفی شده، سپس برخی متون تعلیمی فارسی مانند گلستان و بوستان سعدی به عنوان «نمونه» آماری جهت بررسی و تحلیل انتخاب شدهاند.