محمدرضا علم؛ شهرام جلیلیان؛ محمد افسری راد
چکیده
پادشاهان قاجار تا قبل از انقلاب مشروطیت، با گسترش و توسعۀ دیوانسالاری، توانستند سلطۀ سیاسی خود را که از ویژگی خودکامگی برخوردار بود، بر جامعه تسری دهند. بنابراین هدف این مقاله بررسی پدیده خودکامگی سیاسی به اتکای دیوانسالاری و بر اساس الگوی دولت پاتریمونیال ماکس وبر میباشد.در ساختار سیاسی قاجاریه، شاه که در رأس همه امور ...
بیشتر
پادشاهان قاجار تا قبل از انقلاب مشروطیت، با گسترش و توسعۀ دیوانسالاری، توانستند سلطۀ سیاسی خود را که از ویژگی خودکامگی برخوردار بود، بر جامعه تسری دهند. بنابراین هدف این مقاله بررسی پدیده خودکامگی سیاسی به اتکای دیوانسالاری و بر اساس الگوی دولت پاتریمونیال ماکس وبر میباشد.در ساختار سیاسی قاجاریه، شاه که در رأس همه امور بود، در نقش حاکم پاتریمونیالی عمل میکرد که بنا به میل و اراده خود و با ملاکهایی که خود تعیین میکرد، اعضای دیوانسالاری را انتخاب مینمود، با نظارت شدید، آنها را کنترل و هر زمان که دامنۀ اقتدارش با خطر کاهش تهدید میشد، به حذف آنها از مجمع دیوانسالاران مبادرت میکرد. اعضای دیوان سالاری نیز در مقابل، تلاش خود را بر تقویت سلطه سنتی شاه بر جامعه با ایفای وظیفۀ سرسپردگیشان متمرکز میکردند. آنها میدانستند بقا و دوامشان، بستگی مستقیمی با عملکردشان در جهت افزایش اقتدار خودکامه شاه داشت. در سلطۀ سنتی وبری، خودکامگی وجهی از اقتدارطلبی است که به کمک شرایط خاصی از جمله وجود یک دیوانسالاری وابسته به حکومت محقق میشود، به گونهای که دیوانسالاری بازوی اجرایی یک فرمانروای پاتریمونیال میباشد.