بهروز روستاخیز
چکیده
تصور مواجهه با دیگری، اغلب تصوری غریب است. ما هر اندازه هم که کنجکاو و مایل به کشف جهانهای دیگر بوده و از تمنای چنین کشفی بر سر ذوق باشیم، اما نمیتوانیم بر تمامی اضطرابها، تردیدها و گاه حتی ترسهای خویش فائق آئیم. این ترسها در سطحی کلان، البته ممکن است بهزودی ما را در لاک دفاعی یا حتی حالت تهاجمی قرار دهد و هیچ کم نیستند ...
بیشتر
تصور مواجهه با دیگری، اغلب تصوری غریب است. ما هر اندازه هم که کنجکاو و مایل به کشف جهانهای دیگر بوده و از تمنای چنین کشفی بر سر ذوق باشیم، اما نمیتوانیم بر تمامی اضطرابها، تردیدها و گاه حتی ترسهای خویش فائق آئیم. این ترسها در سطحی کلان، البته ممکن است بهزودی ما را در لاک دفاعی یا حتی حالت تهاجمی قرار دهد و هیچ کم نیستند شواهدی در درازای تاریخ که مؤید چنین حالتهایی است. با این همه، با فرضِ ناگزیر ارتباطات میانفرهنگی در روزگار کنونی، میتوان این ارتباطات را چونان جریانی از تعدیل شخصیت و هویتهای انسانی-اجتماعی به شمار آورده و از این رو، بر گسترش آن در یک چارچوبِ فراگیر پای فشرد. بنابراین، مقالة حاضر مبتنیبر چنین نگاهی و بر اساس نوعی روششناسی تفسیری، بهدنبال فهم چگونگی این امر بوده است. در این راستا، با بهرهگیری از فیلم سینمایی «هفت سال در تبت» که بر پایة داستانی واقعی ساخته شده است، نشان دادهایم که ارتباطات میانفرهنگی جدای از امکان شکوفایی هویتهای چندوجهی، زمینة تعدیل خود شخص در نسبت با خودش و نیز، تعدیل نگاه او به دیگران را فراهم میسازد. این امر مراتب گوناگونی داشته و در صورتهای مختلفی تجلی مییابد که در این مقاله به آن پرداخته خواهد شد.