محمد فرهادی؛ نادر امیری
چکیده
تأمین اعتبار معرفت مهمترین مسألهی مطالعات علم در فلسفه و جامعهشناسی است. کاوش معرفت و پرسش از اعتبار آن، علم را به مثابه پدیدهای اجتماعی معرفی و جامعهشناسی را وارد این مجادله کرد. این تحولات حول مفهوم پراکسیس به مثابه بنیان تأسیس جامعه و پدیدههای اجتماعی شکل گرفته است. مشخصاً مارکس و ویتگنشتاین پراکسیس و آگاهی -و لذا علم ...
بیشتر
تأمین اعتبار معرفت مهمترین مسألهی مطالعات علم در فلسفه و جامعهشناسی است. کاوش معرفت و پرسش از اعتبار آن، علم را به مثابه پدیدهای اجتماعی معرفی و جامعهشناسی را وارد این مجادله کرد. این تحولات حول مفهوم پراکسیس به مثابه بنیان تأسیس جامعه و پدیدههای اجتماعی شکل گرفته است. مشخصاً مارکس و ویتگنشتاین پراکسیس و آگاهی -و لذا علم را -را در پیوند با هم معرفی کردهاند. این مقاله استدلال میکند از منظر پراکسیس، علم مقید به اقتضائات عمل جمعی عاملان بوده و پرسش از اعتبار یافتهها موکول به تحلیل مناسبات اجتماعی محاط بر علم است.اطلاق این موضع به جامعهشناسی که خود علم پراکسیس است موقعیت را پیچیدهتر میکند؛ معیار اعتبار یافتههای جامعهشناسی تقید به پراکسیس عاملان اجتماعی در قالب طبقه است. این موضع از تحمیل پراکسیس جامعهشناسان به موضوع مطالعه و تحریف واقعیات اجتماعی جلوگیری کرده و مانع ابژهسازی از گروههای مورد مطالعه میشود. این موضع همچنین دوگانههای طاقتفرسای ذهن/عین و خزد/کلان را منحل میکند ضمن اینکه به زایایی علم جامعهشناسی در مواجهه با وضعیت انضمامی جامعه ایران منجر میشود.